زندگی یعنی همین

عکس-خاطره-لطیفه-عاشقانه-عارفانه و...

زندگی یعنی همین

عکس-خاطره-لطیفه-عاشقانه-عارفانه و...

خر گمشده

ملانصرالدین ده تا خر داشت. روزی سوار یکی از آنها شد و بقیه خرهایش را شمرد.اما هر چه می شمرد می دید یکی از آنها کم است. بالاخره چند باری هی سوار شد و هی پیاده شد و عاقبت از روی خر پایین آمد و گفت: خر سواری به گم شدن خر نمی ارزد.

خر ملا

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.


ادامه مطلب ...

داستان طنز

یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش!

ادامه مطلب ...

عشق بی پایان

 

پیر مردی صبح زود از خانه اش خارج شد در راه با ماشینی تصادف کرد و صدمه دید 

ادامه مطلب ...

اصمعی (وزیر مامون) می گوید: روزی برای صیادی به سوی بیابان روانه شدیم. من از جمع دور شدم و در بیابان گم شدم، در حالی که تشنه و گرسنه بودم به این فکر بودم که کجا بروم و چکار کنم. چشمم به خیمه ای افتاد. به سوی خیمه روان شدم، دیدم زن جوان 

ادامه مطلب ...